#سلام_امام_زمانم
# من خدایی دارم که دراین نزدیکی است...
✅ اهل ایرانم من…
✔️روزگارم بد نیست،،،
? کشوری دارم من…
که به اذعان خود غربیها، قدرت اول این منطقه است…
? چه کسی بود صدا زد تحریم؟! چه کسی بود صدا زد لوزان!
? سخن از افراط و سخن از تفریط است…
? من در این آبادی…
دیپلماتی را دیدم که همه اش میخندید!!!
? و رییسی که مرا اهل جهنم دانست… وبه من گفت که دلواپس چی هستی تو؟
? رو به او کردم و با فرم ملیحی که خودش میداند…
همزبان گشتم و با او به سخن بنشستم…
? و برایش گفتم ؛ آنچه را میدانم،…دل من آرام است… و دگر نیست دلم دلواپس…
? من خدایی دارم که دراین نزدیکی است…
و دلم قرص به مردی است بزرگ…
? #رهبری دارم من ، رهرو راه علی(ع)…
رهبری دارم من ، که در این ورطه وانفسایی و در این طوفانها، چشم در چشم دل او بستم…
? و دلم چون یک کوه ، تکیه دارد به دل دریایش!
? تو بگو یک ذره ، تو بگو یک لحظه…نیستم دلواپس!!!
چون که بعد از الله که خدا حفظ کند #آقا را…
بگو ان شاءالله…
? چشم امید به دستان #على دارم من…
او بگوید همگى میجنگیم…
او بخواهد همگى میمیریم…
او اگر امر کند ، انتقام فدک و کرب و بلا را یکجا ما از این دشمن دون میگیریم!
⚡ #️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج ⚡ ️
#راه نجات از شیطان
???? ???????
آیت الله جوادی آملی:
هنگامی كه شیطان به خداوند گفت:
من از چهار طرف (جلو، پشت، راست و چپ) انسان را گرفتار و گمراه میكنم.
فرشتگان پرسیدند:
شیطان از چهار سمت بر انسان مسلّط است، پس چگونه انسان نجات مییابد؟
خداوند فرمود: راه بالا و پایین باز است؛
راه بالا نیایش و راه پایین سجده و بر خاك افتادن است.
بنابراین، كسی كه دستی به سوی خدا بلند كند یا سری بر آستان او بساید میتواند شیطان را طرد كند.
?تفسیر موضوعی قرآن،مراحل اخلاق در قرآن، ج 11، ص 108
#اباصالح
#عاشقی...
#کمی آرامش....
آیا هنوز هم نیاموختی ؟!
که اگر همه ی عالم
قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند و خدا نخواهد ،
” نمی توانند “
پس
به ” تدبیرش ” اعتماد کن
به ” حکمتش ” دل بسپار
به او ” توکل ” کن
و به سمت او ”قدمی بردار : سکوت گورستان رامیشنوى؟
دنیا ارزش دل شکستن را ندارد …
میرسد روزی که هرگز در دسترس نخواهیم بود …!
ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﻫﺎﯾﺖ
ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ غصه ﻫﺎﯾﺖ
ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ ﻫﺮ ﭼﻪ ﮐﻪ ﺧﯿﺎﻟﺖ ﺭﺍ ﻧﺎﺁﺭﺍﻡ ﻣﯿﮑﻨﺪ
ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﮕﻮ ﺑﺒﯿﻨﻢ
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻧﻔﺲ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺍﯼ؟
ﭘﺲ ﺧﻮﺵ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ
ﻋﻤﯿﻖ ﻧﻔﺲ ﺑﮑﺶ
ﻋﻤﯿﻖ ﻋﺸﻖ ﺭﺍ
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ بودن را
ﺑﭽﺶ ﺑﺒخش
ﻟﻤﺲ ﮐﻦ ﻭﺑﺎﺗﮏ ﺗﮏ
ﺳﻠﻮﻟﻬﺎﯾﺖ لبخند بزن
#یادمان باشد، سلام مان بوی نیاز ندهد!
یکی از بزرگان میگفت:
ما یک گاریچی در محلمان بود، که نفت می برد و به او عمو نفتی می گفتند.
یک روز مرا دید و گفت: سلام. ببخشید خانه تان را گازکشی کرده اید!؟
گفتم: بله!
گفت: فهمیدم. چون سلام هایت تغییر کرده است!
من تعجب کردم، گفتم: یعنی چه!؟
گفت: قبل از اینکه خانه ات گازکشی شود، خوب مرا تحویل می گرفتی، حالم را می پرسیدی. همه اهل محل همینطور بودند. هرکس خانه اش گازکشی میشود، دیگر سلام علیک او تغییر میکند…
از اون لحظه، فهمیدم سی سال سلامم بوی نفت میداد. عوض اینکه بوی انسانیت و اخلاقیات بدهد.
سی سال او را با اخلاق خوب تحويل گرفتم. خیال میکردم اخلاقم خوب است. ولی حالا که خانه را گازکشی کردم ناخودآگاه فکر کردم نیازی نیست به او سلام کنم.
یادمان باشد، سلام مان بوی نیاز ندهد!
#آگاهی از فساد
#ما که خودمان قهرمان داشتیم...
یادم هست کلاس چهارم، توی کتاب فارسیمون یک پسری بود که انگشتش رو گذاشته بود توی سوراخ سد تا سد خراب نشه. “پطروس"قهرمانی که با اسم و خاطره اش بزرگ شدیم
توی کتاب، عکسی از پطروس نبود و هیچ وقت تصویرش را ندیدیم.
همین باعث شد که هر کدام از ما یک جوری تصورش کنیم و برای سالها توی ذهنمان ماندگار شود.
سالها بعد فهمیدیم که اسم واقعی پطروس٬ هانس بوده. تازه هانس هم یک شخصیت تخیلی بوده که یک نویسنده آمریکایی به نام “مری میپ داچ” آن را نوشته بود.
بعدها، هلندیها از این قهرمان خیالی که خودشان هم نمیشناختنش، یک مجسمه ساختند. خود هلندیها خبر نداشتند که ما نسل در نسل با خاطره پطروس بزرگ شدیم.
شاید آن وقتها اگر می فهمیدیم که پطروسی در کار نبوده، ناراحت میشدیم اما توی همان روزها٬ سرزمین من پر از قهرمان بود. قهرمانهایی که هم اسمهاشون واقعی بود و هم داستانهاشون
شهید ابراهیم هادی: جوانی که با لب تشنه و تا آخرین نفس توی کانال کمیل ماند و برای همیشه ستاره آنجا شد؛ کسی که پوست و گوشتش، بخشی از خاک کانال کمیل شد
شهید حسین فهمیده: نوجوان سیزده ساله ای که با نارنجک، زیر تانک رفت و تکه تکه شد.
شهید حاج محمد ابراهیم همت: سرداری که سرش را خمپاره برد.
شهیدان علی، مهدی و حمید باکری:
سه برادر شهیدی که جنازه هیچکدامشان برنگشت.
شهید حسن باقری: کسی که صدام برای سرش جایزه گذاشت.
شهید مصطفی چمران: دکترای فیزیک پلاسما از دانشگاه برکلی آمریکا، بی ادعا آمد و لباس خاکی پوشید تا اینکه در جبهه دهلاویه به شهادت رسید.
و…
کاشکی زمان بچگیمان لااقل همراه با داستانهای تخیلی، داستانهای واقعی از دلاور مردان سرزمین خودمان را هم یادمان میدادند
ما که خودمان قهرمان داشتیم.