امروز جمعه نیست!
امروز جمعه نیست…
‘’آقای'’من…
قرار نیست که فقط غروبهای ‘’ پنجشنبه ‘’ تا غروب جمعه سراغت رابگیریم…
قرار نیست فقط"جمعه ها'’انتظار ‘’ ظهورت ‘’ را بکشیم …
آری…
‘’شنبه'’ هم می شود از ‘’دوریت'’ ناله سرداد…
‘’یکشنبه ‘’ هم می شود ‘’انتظارت'’ را کشید…
‘’دوشنبه ‘’ هم می شود دنبال ‘’گمشده'’ گشت…
‘’سه شنبه ‘’ هم می شود با ‘’آقا'’ درد دل کرد…
‘’چهارشنبه ‘’ هم می شود به خاطر ‘’آقا'’ گناه نکرد…
یابن الحسن
دوریت ‘’درد'’ بی ‘’درمان'’ است
ای ‘’پسر فاطمه'’
امروز ‘’جمعه'’ نیست اما… ‘’دلم'’ برایت ‘’تنگ'’ است
السلام علیک یا اباصالح المهدی (عج)
غروب جمعه ها برای تو هم دلگیره!
❇️از آیت الله بهاءالدینــی پرسیدنــد:
❓علت ایــنکه عصرهای جمعه دل انسان می گیـرد وغمگین می شود چیست؟!
✔️فرمودند:
چون در آن لحظه قلب مقدّس امـام عصـر ارواحنافداه بــه سبب عرضه؎ اعمال انسان ها، ناراحت و گرفته است،امام زمان قلب و مدارِ وجـود است.
?شرح چهل حدیـث، ۴۳۲
زیر خط فهم!
وقتی نیم ساعت درباره نحوه لباس پوشیدن زن همسایه گفتگو میکنیم اما حاضر نیستیم نیم ساعت خلوت و تفکر کنیم زیر خط فهمیم.
? از زیر خط فهم بیرون بیاییم تا از زیر خط فقر بودن نجات پیدا کنیم!
#دکتر_لشکربلوکی
جوجه هاتو شمردی؟
اخـــر پــــایـیـز شــد ، هــمه دم مـی زنـنـد از شمـردن جــــوجه ها ??…!
روی تـخـتــت امـــشب ،
بــــشمار ، تــعداد دل هــایی را کـــه بــدست آورده ای? . . .
و در ازای آن
بــــشمار ، تــعداد دل هــایی را کـــه شکــانـده ای ?. . .
بــــشمار ، تــعداد لــبخند هـایی که بر لب دوستـــانـت نــشانـده ای ?. . .
و در ازای آن
بــــشمار ، تــعداد لــبخند هـایی که با رفتار هایت از لبانشان مـحو کــرده ای? . . .
بــــشمار ، تــعداد اشــک هـایی که از سر شوق و غم ریخته ای? . . .
و در ازای آن
بــــشمار ، تــعداد اشــک هـایی که بــاعث و بــانـی اش تـــــو بوده ای? …
فـــصل زردی بــــود?? ، تو چقدر ســـبـز بوده ای??☘ …؟!
جــــوجـــه هــا را بـــعدا با هم مــیشماریم ???..
#حسادت
#تلنگر
#فضولی ممنوع!
آیا من یک مفسدم؟
⛔هنگامی که در رستوران یا هتل هستیم و شکر چای یا شیر خود را بیشتر از مقداری که در خانه مصرف می کردیم مصرف می کنیم بیانگر این است که در ما زمینه فساد وجود دارد.
⛔وقتی که در رستوران یا اماکن عمومی هستیم و مقدار زیادی دستمال کاغذی، صابون یا عطر استفاده می کنیم، در حالی که در منزل خودمان این گونه نیستیم بدین معنا است که اگر شرایط اختلاس برای ما فراهم شود اختلاس می کنیم.
⛔اگر در جشن ها و بوفه های مفتوح زیاد می خوریم در حالی که می دانیم شخص دیگری آن را حساب می کند، بدین معناست که اگر فرصت خوردن مال دیگران را پیدا کنیم این کار را خواهیم انجام داد.
⛔اگر معمولا هنگامی که در صف هستیم و حقوق در صف بودن را رعایت نمی کنیم، پس ما زمینه این را داریم که برای رسیدن به هدف خود از کتف دیگران هم بالا برویم.
⛔اگر بر این باور هستیم که هر چه را در خیابان پیدا کردیم حق ما است در حالی که مال دیگران بوده است، پس قابلیت دزدی در وجود داریم.
⛔اگر جزء کسانی هستیم که فامیلی دیگران بیشتر از اسم آن ها برای ما اهمیت دارد، یعنی این که در ما زمینه نژادپرستی وجود دارد و احتمال دارد که تنها با توجه به اصل و نسب دیگران به آن ها کمک کنیم، هم چنین ایده و افکار دیگران برای ما مهم نیست بلکه تنها خود شخص برای ما اهمیت دارد.
⛔هنگامی که به قوانین راهنما و رانندگی توجهی نداریم و به آن اعتنایی نمی کنیم، بیانگر این است که ما زمینه تجاوز و سرکشی را داریم حتی اگر قرار باشد اشخاص بی گناهی هم در این بین صدمه ببینند.
? هنگامی که این پیام را خواندیم و از خود سوال کردیم که این مسایل ضروری نیستند، یعنی این که من مصلحت خود را بر مصلحت مجتمع ترجیح می دهم.
#آگاهی از فساد
#ما که خودمان قهرمان داشتیم...
یادم هست کلاس چهارم، توی کتاب فارسیمون یک پسری بود که انگشتش رو گذاشته بود توی سوراخ سد تا سد خراب نشه. “پطروس"قهرمانی که با اسم و خاطره اش بزرگ شدیم
توی کتاب، عکسی از پطروس نبود و هیچ وقت تصویرش را ندیدیم.
همین باعث شد که هر کدام از ما یک جوری تصورش کنیم و برای سالها توی ذهنمان ماندگار شود.
سالها بعد فهمیدیم که اسم واقعی پطروس٬ هانس بوده. تازه هانس هم یک شخصیت تخیلی بوده که یک نویسنده آمریکایی به نام “مری میپ داچ” آن را نوشته بود.
بعدها، هلندیها از این قهرمان خیالی که خودشان هم نمیشناختنش، یک مجسمه ساختند. خود هلندیها خبر نداشتند که ما نسل در نسل با خاطره پطروس بزرگ شدیم.
شاید آن وقتها اگر می فهمیدیم که پطروسی در کار نبوده، ناراحت میشدیم اما توی همان روزها٬ سرزمین من پر از قهرمان بود. قهرمانهایی که هم اسمهاشون واقعی بود و هم داستانهاشون
شهید ابراهیم هادی: جوانی که با لب تشنه و تا آخرین نفس توی کانال کمیل ماند و برای همیشه ستاره آنجا شد؛ کسی که پوست و گوشتش، بخشی از خاک کانال کمیل شد
شهید حسین فهمیده: نوجوان سیزده ساله ای که با نارنجک، زیر تانک رفت و تکه تکه شد.
شهید حاج محمد ابراهیم همت: سرداری که سرش را خمپاره برد.
شهیدان علی، مهدی و حمید باکری:
سه برادر شهیدی که جنازه هیچکدامشان برنگشت.
شهید حسن باقری: کسی که صدام برای سرش جایزه گذاشت.
شهید مصطفی چمران: دکترای فیزیک پلاسما از دانشگاه برکلی آمریکا، بی ادعا آمد و لباس خاکی پوشید تا اینکه در جبهه دهلاویه به شهادت رسید.
و…
کاشکی زمان بچگیمان لااقل همراه با داستانهای تخیلی، داستانهای واقعی از دلاور مردان سرزمین خودمان را هم یادمان میدادند
ما که خودمان قهرمان داشتیم.