#رهبرمهربانم
#منت گذاشتن،ممنوع!
#شهید_باشیم_بعد_شهید_میشویم
دعا کنید #شهیـــــد “باشیم”
نه اینکه فقط شهیــد “بشویم".
اصلا تا شهیــد نباشیم،
شهیـــد نمی شویم.
تا حالا فکر کرده اید،
پشت بعضی دعاهای #شهادت ،
یک جور فرار از کار و تکلیف است.
سریع شهیـــد شویم تا راحت شویم! اما …
دعا کنید قبل از اینکه شهیــــد بشویم، یک عمر شهیـــد باشیم.
مثل حاج #قاسم_سلیمانی که #رهبر به او می گویند تو خودت #شهیـــــد_زنده_ای برای ما.
مثلاً هشتاد سال
شهیـــــد باشیم …!!!!
شهیــــد که “باشیم"، خودش مقدمه
می شود تا شهیـــد هم “بشویم".
ان شاءالله
#اللهم_الرزقنی_توفیق_الشهادة
#میدانی آقاجان...
#مرگ در آیات قرآن
#خاطره امر به معروف و نهی از منکر_4
در ایستگاه تاکسی، دو تا خانم خیلی بد لباس پوشیده بودن(نمیدونم از ناخن های لاک زده یشان بگم یا ساق پاهای نمایان یااز موهایشان که انگار روسری سرشون نبود یا دست های تا آرنج نمایان) همه مسافرا نگاهشون به سمت اون دونفر بود(حتی مردها)!
با خودم میگفتم چکار کنم خدایا! برم…. نرم! به خودم گفتم زهره نهایتا دوتا فحش میشنوی یا…، گفتم خدایا به امید تو و رفتم کنارشون: و با لبخند و خیلی آروم گفتم سلام خانمای عزیزم،این پوشش مناسب بیرون نیست(اصلا نگاه لباسشون نمیکردم یا با دستم اشاره نمیکردم که بقیه بفهمن) سریع یکیش که بدتر پوشیده بود، بلند گفت: بفرمائید(یعنی برو)…. بر اساس اون موقعیت نمیشد بیشتر ادامه داد، چند قدم رفتم جلوتر وایسادم منتظر تاکسی!
صدایشان می آمد که بلند میگفتند: انگار فضول بقیه ان! چه ربطی داره به کسی! چرا دخالت میکنن! خیلی ناراحت و اخمو بودن…
معلوم بود گناه، کوفتشون شده بود.
مطمئنا وقتی دوباره به تور خانم های تذکر بخوره، به خودشون میان و میفهمنن که نمیتونن بخاطر هر تذکری صداشونو ببرن بالا!
لطفا همگی آمر باشیم!
تذکر لسانی، وظیفه همگانی
#خاطره_خودم
#خاطره_خانم های_محلاتی
#دیگر صبرم به پایان رسیده و بی قرار هستم...
#ملتبیسوادزاده نمی شود،ساختهمی شود...
بی سوادی یعنی ؛ شبکه ی محبوبِ اجتماعی را که باز می کنی ؛
تمامِ صفحات ، پر باشد از روزمرگیِ آدم معروف ها ،
و مسخره بازیِ معروف نماها …
نه از مطالبِ آموزشی خبری باشد ،
نه از چهار کلام حرفِ حساب … !
بی سوادی یعنی ؛ تویِ صفحه و روی پروفایلت بنویسی ؛
“به بهشت نمی روم اگر مادرم آن جا نباشد … “
و کمی آنطرف تر ، مادرت از بی توجهی ات بغض کرده باشد …
بی سوادی یعنی ؛ مسیرِ تمامِ لباس فروشی و
آرایشگاه هایِ شهر را از حفظ باشی ،
اما حتی یک بار هم گذرت به کتابفروشی نیفتاده باشد …
این بی سوادیِ مدرن
دارد فرهنگمان را از ریشه می خشکانَد …
حواستان هست ؟!